آترينآترين، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

✿آترين يكي يه دونه✿

اولین جشن تولد

امروز از اولین جشن تولدم می نویسم پارسال یعنی 7 آبان 89 بود که مامان مریم و بابا سیامک تصمیم گرفتن واسه اولین سالگردی که خدا منو بهشون داد جشن بگیرن منم خیلی خوشحال بودم الانم که یادم می یاد خیلی خوب بود چون جمعمون جمع بود و مامانیم هم پیشمون بود خدا بیامرزتش خلاصه اون روز من مریض شدم و حالم اصلا خوب نبود با اینحال مامان و بابا واسم یه کیک خریدن و منو بردن آتلیه واسه عکس کمک اصلا حال و حوصلشو نداشتم اونم آخه می دونستن من مریضم و حال ندارم ولی کلی تلاش کردن که من بخندم و از م عکس بگیرن خلاصه واسه اینکه فقط زود برگردیم خونه چندتا لبخند الکی زدم و عکسا تموم شد و تو راه رفتن به خونه ای وای کیک از دست بابا جونم افتاد...
31 مرداد 1390

وقتی من به دنیا اومدم

سلام من آتینم یعنی آترینم ولی تلفضش فعلا یکم واسم سخته الان هرکی ازم می پرسه اسمت چیه می گم : آتین من بعد 9 ماه انتظار مامان و بابا و مامانی ها و بابایی ها روز هفتم آبان ماه سال 1388 دنیا اومدم چون از هر دو طرف نوه اول و تک نوه ام همه خیلی واسه اومدنم لحظه شماری می کردن روزی که دنیا اومدم کلی از فامیلا پشت در اتاق زایمان منتظرم بودن مامانیا خاله مامانم عمه دختر خاله های مامانم که مثل خاله های خودمن آخه من نه خاله دارم نه دایی ولی یه عمه و دو تا عمو دارم خلاصه من در زایشگاه بنت الهدی دنیا اومدم بعد اینکه از شکم مامانم اومدم بیرون کلی آدم مثل خانم دکترا و پرستارا تحویلم گرفنم و می گفتن وای ی ی چه نازه چه سفیده  ...
30 مرداد 1390
1